![]() |
یک شنبه 10 خرداد 1394 |
دارم توی یه برزخ دست و پا میزنم!
نه میتونم به کسی چیزی بگم، نه میتونم بیشتر از این تحمل کنم!
آخه خدا! چرا این بنده های ضعیفت را به چیزی امتحان می کنی که میدونی توش کم میارن و رد میشن؟!
چرا امتحانتو اینقدر سخت میگیری؟!
آخه خدا! تو و سخت گیری؟!!!
باور کن بهت نمیاد! بسکه مهربونی!
اما من رسما کم آوردم!
خدا!
کاش امشب که میخوابم دیگه فردا صبح از خواب بییدار نشم!
کاش خواب امشب بیداریی در پی نداشته باشه!
اینجوری خیلی بهتره!
شاید این، باعث بشه بعضیا به خودشون بیان!
خسته ام خدا جون! خسته! خیلی هم خسته!
خدا ! میشه امشب آخرین شب زندگیم باشه؟!
ممنونت میشم خدا!
نه که آدم خوبی باشم و بدونم که بعد مرگ راحت و خوشم! نه!
حتی برعکس!
اما حداقلش اینه که زندگی بقیه یه سروسامانی میگیره!!!
خدا! میشه امشب پارتیم بشی؟!
مرسی خدا جون!
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: برزخ, زندگی, مرگ, امید, آرزو, بیهودگی, امتحان, آزمون, ,
![]() نویسنده : شیرین بانو
![]() |